موضوعات: "بدون موضوع" یا "."
✍️بانوی مسلمان ایرانی …
⚪️من از جانب تمام کسانی که شعار دادند ،مرگ بر بد حجاب، از تو معذرت میخواهم…
?من از جانب تمام کسانی که شعار دادند ،ملت ما بیدار است از بد حجاب بیزار است، از تو معذرت میخواهم…
⚫️من از جانب تمام کسانی که فعلتورا از خودتو جدانکردند معذرت میخواهم…
?من میدانم که تو اگر فلسفه و ارزش حجاب را بدانی ، به حجابت از من بیشتر پایبند میشوی
⚪️من میدانم که تو اگربه تلاش شبانه روزی دشمن برای تاراج حیا و حجاب زنان و دختران سرزمینم پی ببری مشتی محکم بر دهانش میزنی…
⚪️من میدانم که اگر در فرهنگ سالمی که حکم اکسیژن را دارد ، نفس کشیده بودی ، ریه های عفافت غبار نمیگرفت…
?من میدانم که در عمق درونت خدارا دوست داری
?فاطمه زهرا (س) را دوست داری
?برای امام حسین(ع) اشک میریزی…
?واگر ندای حق درست به تو برسد ، هیچگاه رضایت خدا را در دنیا باهیچ چیز دیگر عوض نمیکنی
☜خواهر مسلمان من ☜اسلام را با آن چیزی که من و امثال من
میگوییم و عمل میکنیم نشناس…
☜حساب اسلام را از جامعه مسلمین (حال) جدا کن…
☜که اگر ما به دستورات اسلام درست عمل میکردیم و آن را به درستی به دیگران معرفی میکردیم ، پاکی همه جا را فرا گرفته بود و قائم ما (که غریب ترین امامان است) ظهور میکرد…
⚪️ازتو میخواهم یک نگاهی به سرگذشت حضرت صدیقه کبری س بندازی و عفاف و حیای واقعی را خودت پی به آن ببری که مسئولین دغدغه همه چیز را دارند جز آشنا کردن تو با زندگی آن بزرگواران.
به پاس دلاور مردان سپاه انقلاب اسلامی ایران
دست مریزاد قهرمانان
موشک زده ایم نقشه سازی نکنند
بر کشورمان دست درازی نکنند
موشک زده ایم تاکه اخطار دهیـــــم
در کــــــــشور مـــــــــا تــــرقه بازی نکنند
تلخ است برایتان ولی شیرین است
رهبر که اشاره مینماید اینست…
این سیلی محکمی که ازما خوردید
از بابت دستگرمی و تمرین است…
??ایران به کسی مگر امان خواهد داد؟
عکس العملی سخت نشان خواهد داد
??هشدار ! اگر رهبرمان امر کند
معلوم شود چه کس زیان خواهد داد ?
??با زخم اگر چه خاطری آزردید
با دست خود آبرویتان را بردید
??دیدید که تا سید علی لب تر کرد
از ملت ما چگونه سیلی خوردید! ?
؟؟؟
من دکتر س.ص متخصص اطفال هستم… سال ها قبل چکی از بانک نقد کردم و بیرون آمدم، کنار بانک دستفروشی بساط باطری، ساعت، فیلم و اجناس دیگری پهن کرده بود.دیدم مقداری هم سکه دو ریالی در بساطش ریخته است… آن زمان تلفن های عمومی با سکه های دو ریالی کار می کردند؛ جلو رفتم یک تومان به او دادم و گفتم دو ریالی بده… او با خوشرویی پولم را با دو سکه بهم پس داد و گفت : این ها صلواتی است!!!
گفتم : یعنی چه؟ گفت : برای سلامتی خودت صلوات بفرست و سپس به نوشته روی میزش اشاره کرد. (دو ریالی صلواتی موجود است). باورم نشد، ولی چند نفر دیگر هم مراجعه کردند و به آنها هم… گفتم : مگر چقدر درآمد داری که این همه دو ریالی مجانی می دهی؟ با کمال سادگی گفت : ۲۰۰تومان که ۵۰ تومان آن را در راه خدا و برای این که کار مردم راه بیفتد دو ریالی می گیرم و صلواتی می دهم… مثل اینکه سیم برق به بدنم وصل کردند، بعد از یک عمر که برای پول دویدم و حرص زدم، دیدم این دست فروش از من خوشبخت تر است؛ که یک چهارم از مالش را برای خدا می دهد، در صورتی که من تاکنون به جرأت می توانم بگویم یک قدم به راه خدا نرفتم و یک مریض مجانی نیز نپذیرفتم!!! احساساتی شدم و دست کردم ده تومان به طرف او گرفتم. آن جوان با لبخندی مملو از صفا گفت : برای خدا دادم که شما را خوشحال کنم. این بار یک اسکناس صد تومانی به طرفش گرفتم و او باز همان حرفش را تکرار کرد..! من که خیلی مغرور تشریف دارم مثل یخی در گرمای تابستان آب شدم… به او گفتم : چه کاری می توانم بکنم؟ گفت : خیلی کارها آقا! شغل شما چیست؟ گفتم: پزشکم؛ گفت : آقای دکتر شب های جمعه در مطب را باز کن و مریض صلواتی بپذیر… نمی دانید چقدر ثواب دارد! صورتش را بوسیدم و در حالی که گریان شده بودم، خودم را درون اتومبیلم انداختم و به منزل رفتم. دگرگون شده بودم، ما کجا این ها کجا؟! از آن روز دادم تابلویی در اطاق انتظار مطبم نوشتند با این مضمون؛ "شب های جمعه مریض صلواتی می پذیریم"… دوستان و آشنایان طعنه ام زدند، اما گفته های آن دست فروش در گوشم همیشه طنین انداز بود : با خدا معامله کن خدا پولت را چند برابر می کند و خودت نمی فهمی! راستى یک سوال : شغل شما چیست؟
ارسالی از خانم شهبازی
سال ها دو برادر با هم در مزرعه اي كه از پدرشان به ارث رسيده بود زندگي مي كردند . آنها يك روز به خاطر مسئله ي كوچكي به جر و بحث پرداختند . و پس از چند هفته سكوت اختلافشان زياد شد و از هم جدا شدند .
يك روز صبح زنگ خانه برادر بزرگتر به صدا در آمد . وقتي در را باز كرد مرد نجاري را ديد. نجار گفت : من چند روزي است كه به دنبال كار مي گردم . فكر كردم شايد شما كمي خرده كاري در خانه و مزرعه داشته باشد . آيا امكان دارد كمكتان كنم ؟
برادر بزرگتر جواب داد : بله اتفاقا من يك مقدار كار دارم . به آن نهر در وسط مزرعه نگاه كن آن همسايه در حقيقت برادر كوچكتر من است . او هفته ي گذشته چند نفر را استخدام كرد تا وسط مزرعه را بكنند و اين نهر آب بين مزرعه ي ما افتاد . او حتما اين كار را به خاطر كينه اي كه از من به دل دارد انجام داده . سپس به انبار مزرعه اشاره كرد و گفت : در انبار مقداري الوار دارم از تو مي خواهم بين مزرعه ي من و برادرم حصار بكشي تا ديگر او را نبينم .
نجار پذيرفت و شروع كرد به اندازه گيري و اره كردن الوار .
برادر بزرگتر به نجار گفت : من براي خريد به شهر مي روم اگر وسيله ي نياز داري برايت بخرم .
نجار در حالي كه بشدت مشغول كار بود جواب داد : نه چيزي لازم ندارم …
هنگام غروب وقتي كشاورز به مزرعه برگشت چشمانش از تعجب گرد شد . حصاري در كار نبود . نجار به جاي حصار يك پل روي نهر ساخته بود.
كشاورز با عصبانيت رو به نجار گفت: مگر من به تو نگفته بودم برايم حصار بسازي ؟
در همين لحظه برادر كوچتر از راه رسيد و با ديدن پل فكر كرد برادرش دستور ساختن آن را داده به همين خاطر از روي پل عبور كرد و برادر بزرگترش را در آغوش گرفت و از او براي كندن نهر معذرت خواست .
وقتي برادر بزرگتر برگشت نجار را ديد كه جعبه ي ابزارش را روي دوشش گذاشته بود و در حال رفتن است .
كشاورز نزد او رفت و بعد از تشكر از او خواست تا چند روزي مهمان او و برادرش باشند .
نجار گفت : دوست دارم بمانم ولي پل هاي زيادي هست كه بايد آنها را بسازم
انحراف و تغییر ارزشها آنقدر آرام اتفاق میافتد که کمتر کسی متوجّه آن میشود. وقتی به خودمان می آییم، میبینیم خیلی چیزها را از دست دادهایم و از راه دور افتادهایم..
مخاطبم فقط عدّه ای خاص است: آقایان مذهبی نما و خانمهای چادری نما! آنهایی که اوّلین نکته در صفحات مجازی تان متن های بلند بالا در مورد حیا و عفّت و عشق به چادر و شهدای غریب سوریه است؛
آنهایی که از هر چهار تا پستشان، یک عکس رهبر است و ادّعای ولایت مداری شان تمام صفحه را پر کرده است.
آنهایی که متن نوشتهاند در غربت حضرت زهرا(سلام الله علیها) و افتخار کرده است به اینکه امانتدار عفّت ایشان هستند؛ امّا برای تصویر همان پست، زنانگی محض دستها و صورتهایی است که به امید تعریف و تمجید مذهبی نماها قاب شده اند!
جالب است تعریف و تمجید آنها نسبت به همدیگر:
- به به! چقد انگشتر فیروزه به دست شما می آید!
- چقدر با چادر خانم تر هستید. کاش همهی چادری ها بصیرت شما را داشتند!
کافی است جنسیت زن و مرد در شبکههای اجتماعی مشخّص شود تا از همان «التماس دعا» گفتنها و «سلام علیکم» کردنها، پیامهای خصوصی باریدن بگیرد!
حیا زن و مرد ندارد. به قول صادق آل محمّد(علیه السلام)«دین ندارد کسی که حیا ندارد»
حیا، یعنی آقای مذهبی! عکسهای خودش را برای تمجید دختران راه به راه بر صفحه اش نگذارد.
حیا، یعنی با هر تلنگر و جملهای، باب آشنایی – یا در اصطلاح روشنفکری: «دوستیهای انسانی و دور از جنسیت»- را باز نکنند؛ چرا که خداوند می فرمایند: «زنان را در پنهانی دوست خود نگیرید.» حیا، یعنی بدانی که ارتباط پنهانی با نامحرم، رزق معنوی تان را از بین میبرد و روشنای قلب و چشمتان را خاموش میکند. چشم بی نور، راه درست را نمیبیند.
حیا، یعنی خانم مؤمن عفیف، آب و غذا خوردن و راه رفتن و مهمانیهای خصوصیاش را علنی نکند و طنّازی هایش را خرج نگاه هر مردی.
پیرو کدام مَسلکیم؟
ما شیعهی کدام مذهب و تفکّریم.
هر کسی باید تکلیف خودش را با خودش مشخّص کند.
حدّ وسطی وجود ندارد: یا زینبی هستیم یا یزیدی!
«اَلَم یعلم بّأنَّ اللهَ یَرَی؟
آیا نمیدانی که خداوند حتماً تو را میبیند؟»
برای چه کسی کار میکنیم؟ سرباز مولا و اسلامیم یا عمله ی شیطان؟ ما فقط مسئول خودمان نیستیم. مسئول آبرویی که از مذهب میبریم هم هستیم. مسئول دیر شدن ظهور مولایمان هم هستیم. مسئول بدبینی مردم به چادریها ویقه آخوندیها.
مسئول خالی شدن پشت نظام و رهبرمان به بهانهی تو زرد بودن مذهبیها!ماشیعه به دنیا آمدیم و شیعه، ماهیتش مسئولیت داشتن است.
✨امام صادق علیه السلام :
?حیـــــا و ایمـــــان
〰با یك ریسمان بسته شدهاند〰
هرجا یكى از آنها برود دیگرى ?
به دنبـــــال او خواهد رفت…
?کافی ج ۲
?ارزش ها #ثــــــابت هستنــد
و در #دنیـــای_مجــــــازے
#تغییــــــر نــ✘ــمے کنند!
⇩ ⇩ ⇩
❌فرقــے بیــ↯ــن
#حقیـــقے یا #مجــــازے بودن
دنیـــــــا نــ✘ــیست!
✅ ↶ در شبکه های مجازے؛ در گروه های تلگرام ، اینستاگرام در پیج ها ، در کامنت ها و …
در انتخاب
#نام_ڪـاربـــــرے، #عڪـــــس_پروفـــــایل،
#متنـــــها
و #خطابـــــها
بیشتر دقـــ✔️ــت کنیم ⇩
و به آنها رنگ و روی #حجـــاب و #حیــــاء و #عفــــت دهیم..